در زمینهی فرزندخواندگی وقتی از جستجو حرف میزنیم، منظورمان تلاش برای یافتن بستگان زیستی است. بیشتر جویندگان به دنبال مادران زیستی خود هستند اما گاهی با جستجوی پدر زیستی نیز همراه است. برخی نیز به دنبال خواهر و برادر زیستی خود هستند. برخی نکات در مورد جویندگان بستگان زیستی در زیر فهرست شده است.
- اغلبشان زن هستند.
- میخواهند بچهدار بشوند (مرد یا زن). داشتن بچهی زیستی آنها را به فکر والدین زیستیشان میاندازد که آیا آنها را دوست داشتهاند، مادرشان چه شکلی بوده است؟ همچنین نگران بیماریهایی هستند که ممکن است به ارث برده باشند.
- بیشتر جویندگان تحصیلکرده هستند. فردی که تحصیلات کافی دارد میداند که امکان یافتن والدین زیستیاش وجود دارد، در حالی که افراد کمسوادتر نمیدانند از کجا شروع کنند.
- احتمال این که تنها فرزند خانوادهی فرزندپذیر باشند، بیشتر است. کودکی که تکفرزند است، همیشه این پرسش را در ذهن دارد که ممکن است خواهر یا برادری داشته باشد. فردی که خواهر یا برادری دارد – مهم نیست که زیستی باشد – تمایلش به داشتن خواهر یا برادر فروکش کرده است؛ به این ترتیب زندگی با خواهر و برادر به آرزویی شگفتانگیز بدل نمیشود.
- دربارهی شکل ظاهری، تاریخچهی پزشکی و شخصیت رفتاری مادر زیستیشان خیلی کم میدانند. این امر فرزندخواندهها را به جستجو تشویق میکند. ندانستن تاریخچهی پزشکی در برخی موارد یکی از اصلیترین انگیزههای جستجو است.
- برخی موضوع فرزندخوانده بودنشان را دیر متوجه میشوند یا به شیوهای نامناسب از آن مطلع میشوند. چنین شرایطی نیز فرزندخوانده را به جستجوی والدین زیستیاش ترغیب میکند.
- بعضی افراد برای جستجوی والدین زیستیشان، نسبت به دیگران مشتاقتر هستند و میخواهند همه چیز را دربارهی تمام موضوعها بدانند. دانستن دربارهی بستگان زیستی هم از این قاعده مستثنا نیست.
دلایل جستجوی والدین زیستی چیست؟
در ادامه برخی دلایل اصلی که فرزندخواندهها را به جستجوی والدین زیستیشان ترغیب میکند، فهرست شده است.
- هویت. احتمالن یکی از قابل فهمترین دلایل جستجوی والدین زیستی، مسئلهی هویت است. شاید فرزندخوانده شبیه پدر و مادرش یا هیچ یک از اعضای خانوادهاش نباشد و میخواهد بداند آیا شبیه خانوادهی زیستیاش هست. فقط موضوع شباهت ظاهری نیست. آیا با مادر زیستیاش علایق مشترکی دارد؟ از فوتبال یا موسیقی خوشش میآید؟ او هم از بیدار شدن در صبح زود متنفر است؟ از کدام فصل خوشش میآید؟ روزهای تعطیل چه کار میکند؟ ویژگیهای شخصیتی ممکن است ارثی باشند. مادر زیستیاش خجالتی است یا خونگرم؟ دقیق است؟ او همیشه به دنبال تجربههای تازه است یا شیوههایی را که امتحانشان را پس دادهاند، ترجیح میدهد؟ اینها از جمله مسایلی است که فرزندخواندهها به آنها فکر میکنند و ممکن است سالها ذهنشان را مشغول کند.
- تاریخچهی پزشکی. برخی فرزندخواندهها به سابقه پزشکی فامیلی برای خودشان یا بچههایشان نیاز دارند. آنها میخواهند بدانند آیا در فامیلشان سابقهی بیماری قلبی، سرطان یا دیگر بیماریهای ژنتیک وجود دارد. برای برخی افراد، اطلاعات سابقه پزشکی فامیلی اهمیتی حیاتی دارد و این امر دلیل قابل قبولی برای جستجوی والدین زیستی است. البته دلیل واقعی جستجو ممکن است چیز دیگری باشد.
- چرا فرزندخواندگی؟ بسیاری از فرزندخواندهها گفتهاند میخواهند بدانند چرا به فرزندخواندگی داده شدهاند. مهم نیست که چه جزییاتی گفته شود و تا چه اندازه داستان فرزندخواندگی واقعی باشد، برخی فرزندخواندهها حس میکنند به شنیدن داستان از زبان کسی که آنها را به دنیا آورده است، نیاز دارند. چرا مادر زیستی آنها فرزندخواندگی را انتخاب کرده است؟ فرزندخواندههایی که سنی از آنها گذشته است، میدانند که فرزندخواندگی یک انتخاب نبوده و بیشتر ناشی از مشکلات اجتماعی است. در دههی ۱۹۵۰ تا ۱۹۷۰ جامعه نگاه بدی به زنان مجردی داشت که بچه داشتند و آنها نمیتوانستند بچههایشان را نگه دارند. تنها راه پیش روی آنها فرزندخواندگی بود.
- یافتن خواهر و برادرها. برخی فرزندخواندهها میخواهند اگر خواهر و برادری دارند، آنها را ببینند. اگر تکفرزند باشند، بیشتر به این مسئله فکر میکنند که ممکن است در جایی از جهان خواهر و برادری داشته باشند. خواهر و برادرها از نظر سنی به آنها نزدیکتر از والدین زیستی هستند و حس میکنند چیزهای مشترک بیشتری با آنها دارند.
- مرگ پدر و مادر. بچههایی که علاقهای به یافتن والدین زیستیشان نداشتهاند، با از دست دادن پدر و مادرشان این موضوع برایشان پررنگ میشود. آنها سوگوار هستند و میخواهند والدین زیستی خود را بیابند و رابطهی تازهای را با آنان شروع کنند. گاهی نیز آنها همیشه میخواستهاند والدین زیستی خود را بیابند اما نگران ناراحت شدن پدر و مادرشان بودهاند (گاهی نیز حق با آنها است) بنابراین تا وقتی والدینشان زنده هستند، به صرافت پیدا کردن والدین زیستیشان نمیافتند. گاهی نیز فرزندخوانده تنها به این دلیل به دنبال مادر زیستی خود میرود تا از این که سرپرستی او را واگذار کرده است، تشکر کند. آنها تگران حس گناه مادر زیستی خود هستند.
توقعهای غیرواقعی
انگیزههای دیگری، بیشتر انگیزههای منفی، نیز به جستجوی والدین زیستی دامن میزند. برخی معتقدند مشکلات شخصیشان ریشه در فرزندخواندگی آنها دارد. این دیدگاه را از فرزندخواندههایی میشنویم که از خانوادهی فرزندپذیر خود جدا شدهاند. اما گاهی وقتی رابطه خوبی هم بین فرزندخوانده و خانوادهاش وجود دارد، چنین گفتهای شنیده میشود. این گفته نحوه عملکرد شرمندگی از فرزندخواندگی را نشان میدهد؛ فرد مشکل یا مشکلات متعددی دارد، و فکر میکند تمام مشکلاتش به نوعی در فرزندخواندگی وی ریشه دارد. اگر فرزندخوانده نبود به مدرسه دیگری میرفت، شغل دیگری داشت، با شخص دیگری ازدواج میکرد و همین جور این حرفها ادامه دارد. بر اساس این استدلال، تنها راهحل بهبود اوضاع یافتن مادر زیستی و ایجاد رابطهای قوی با وی است. مشکل چنین پاسخی این است که مادر زیستی – هر چقدر هم آدم را دوست داشته باشد – نمیتواند همه مشکلات زندگی ما را حل کند. چنین رویکردی نتیجهای جز نومیدی ندارد. فرزندخوانده باید ذهن و فکرش را با واقعیت همسو کند. وقتی فرزندخواندهای حس کند کامل نیست، دیدن مادر زیستیاش بحران هویتش را حل نمیکند. هیجانهای دیدارهای اول بعد از مدتی فروکش میکند و مشکلات همچنان وجود دارند.