وای که نمیدونیم چطور از بابت این همه احساس خوب و قشنگ توی این مدت کوتاه که باعثش شما بودید تشکر کنیم.
فکر کردم خوبه که قبل از ادامهی داستان یک توضیح مختصر راجع به این صفحه و خودمون بدم. خوب راستش این صفحه خیلی برای ما جدی و مهم هستش چون اینجا میخواهیم راجع به موضوعی صحبت کنیم که تا به الآن معمولا یک راز بزرگی بوده که گفتنش بزرگترین چالش هم برای والدین فرزندپذیر و هم والدین زیستی و همینطور فرزندخواندهها بوده و قراره کلی اطلاعات به روز و تجربهها و احساسات تلخ و شیرین رو با هم تبادل کنیم. اینجاییم تا سعی کنیم بتونیم خودمون رو جای هر کدوم از شخصیتهای قصه بذاریم و قضاوتهامون رو جلوی در و روی چوب لباسی آویزون کنیم و بیاییم دور هم از درددلهامون بگیم و هر دفعه خودمون رو جای یکی از کاراکترهای داستان بذاریم، فرق نداره کدوم، میتونیم یکبار فرزندخوانده باشیم یا فرزندپذیر یا والد زیستی و یا حتی رابط اتصالدهندهی این سه که همون مشاورهای بهزیستی هستند و یا یکی از افراد جامعه که با همچین موضوعی به عنوان بیننده مواجه شده و به بقیه شخصیتها بگیم که تنها نیستی و من درکت میکنم و اینجام تا هم حال خودم رو خوب کنم و هم حال تو رو، اینجام تا هم خودم امیدوارتر بشم و هم به تو کلی امید بدم.
و نکتهی دیگه اینکه پروسهی حقیقتگویی ما برای فسقلی شروع شده و هم خودش و هم تمام دوستان و اقوام ما در جریان این داستان هستند اما به دلیل حفظ حق فرفری برای اینکه بعدا دلش بخواد که راجع به این جریان با کسی صحبت کنه یا نه، ما این صفحه رو به اینصورت درآوردیم. در آخر این که ما با دل و جون منتظر شنیدن تجربهها و احساسات و سوالهای همهی شما عزیزان دلمون هستیم.