
علیرضا آزاد استادیار دانشکده الهیات دانشگاه فردوسی مشهد و مدرس بلاغت و زبانشناسی در حوزه علمیه خراسان است. وی خبر پیوستن عضو جدید خانوادهشان را در صفحهی فیسبوکش نوشت. در آنجا با پرسشهایی دربارهی نحوهی فرزندپذیری و مسایل پیرامون آن مواجه شد که در یادداشتی جداگانه به آن پرداخت. این نوشته بر اساس این دو یادداشت تنظیم شده است.
پس از ۶ ماه پیگیری و طی مراحل اداری و قضایی و مشاورههای متعدد روانشناسی و بسترسازی لازم در خانه و فامیل، من و هموجودم این سعادت را پیدا کردیم که حسین آقا را به فرزندخواندگی بگیریم و او را در جمع خانواده و در کنار دو فرزند خود، فاطمه خانم و آقا مستعان ببینیم.
داستان این تصمیم مشترک – که فکر آن از ۱۰ سال قبل در ذهنمان افتاده بود – و مراجعه به پرورشگاه و معرفی چند گزینه و انتخاب حسین آقا از میان آنها و صدور حکم قضایی، بسیار مفصل است. مشاهدهی تعدادی از ۱۱۰۰۰ کودک بیسرپرست و بدسرپرستی که در کشور هستند و شنیدن شرح حال و دیدن اوضاع آنها، درک جدیدی را از وضعیت جامعه، در ما به وجود آورد.
سه دختری که مادرشان از ترس آن که پدرشان آنها را به شیخنشینهای جنوب خلیج فارس نفروشد، آنها را در حرم امام رضا رها کرده؛ کودک چهارسالهای که مادرش جلو چشمش خودسوزی کرده؛ کودکانی که پدر و مادرشان حبس ابد هستند؛ فرزندانی که به عنوان سرپوشی بر فحشای والدین مورد سواستفاده قرار میگرفتند؛ پسری که پس از سوختگی صورت، خانوادهاش او را نمیپذیرند و یا حسین آقای ما که معلوم نیست چرا در ۴ سالگی رها میشود و تاکنون کسی برای یافتنش به هیچ کلانتری و پرورشگاهی در کشور مراجعه نکرده است. حکایت غریبی ست حکایت این کودکان.
به عهده گرفتن بخشی از مخارج زندگی و تحصیل این کودکان امر بسیار پسندیدهای است که مدتی است در کشور باب شده است. دست همهی خیراندیشانی که چنین میکنند را باید بوسید. اما بیشترین نیاز این کودکان، آغوش خانواده و محبت پدرانه و مادرانه است. خداوند در قرآن «اکرام یتیم» را در کنار «اطعام مسکین» قرار میدهد. «کلا بل لاتکرمون الیتیم و لاتحاضون علی طعام المسکین» شکم مسکین خالی است و نیاز به اطعام دارد اما یتیم حتی اگر سیر باشد، بیپناه است و نیاز به اکرام و اعتماد به نفس و منزلت و پناه و تکیهگاه دارد. آن گرسنهی غذاست و این تشنهی محبت.
امیدوارم بتوانیم هر سه فرزندمان را به نیکی پرورش دهیم و وظیفهی پدری و مادری را در حقشان چنان به جای آوریم که مایهی افتخار بشریت باشند و جلوهی افلاک بر عالم خاک.
پس از انتشار خبر پیوستن حسین آقا به جمع خانوادگیمان، من و هموجودم با صدها پرسش از سوی مخاطبان دربارهی ضوابط قانونی فرزندخواندگی و شرایط و موانع اجتماعی و اداری و خانوادگی اقدام به این کار مواجه شدیم که پاسخ به آنها را در سه بخش عنوان کردهایم.
بخش اول: قوانین فرزندخواندگی
قانون قبلی فرزندخواندگی در کشور، مصوب سال ۱۳۵۳ بود که با اقتضائات کنونی این موضوع چندان همخوانی نداشت لذا لایحهی اصلاح آن در راستای اجرای اصل ۱۲۳ قانون اساسی تقدیم مجلس شد و نهایتاً در سال ۱۳۹۲ با تصویب مجلس شورای اسلامی برای اجرا به دولت ابلاغ شد. به این ترتیب، نواقص قانون قبلی تا حد زیادی برطرف گشت و راه حل این مشکل اجتماعی تسهیل شد. متن کامل این قانون ۳۷ مادهای را میتوانید در اینجا بخوانید. شرایط قانونی خانوادههای فرزندپذیر در مادهی ۵ آمده است که در اینجا میتوانید جزییات آن را بخوانید.
طبق مادهی ۱۴ نیز «دادگاه در صورتی حکم سرپرستی صادر مینماید که درخواستکننده سرپرستی بخشـی از اموال یا حقوق خـود را به کودک یا نوجـوان تحت سرپرستی تملیک کند. تشخیص نوع و میزان مال یا حقوق مزبور با دادگاه است. در مواردی که دادگاه تشخیص دهد اخذ تضمین عینی از درخواستکننده ممکن یا به مصلحت نیست و سرپرستی کودک یا نوجوان ضرورت داشته باشد، دستور اخذ تعهد کتبی به تملیک بخشی از اموال یا حقوق در آینده را صادر و پس از قبول درخواستکننده و انجام دستور، حکم سرپرستی صادر میکند.» البته قاضی میتواند در شرایطی بدون رعایت این ماده نیز حکم سرپرستی را صادر نماید. از آنجا که فرزندخوانده از سرپرستی قانونی خود ارث نمیبرد این ماده برای تضمین امنیت اقتصادی کودک در آینده پیشبینی شده است.
بخش دوم: مراحل اداری فرزندپذیری برای خانوادههای دارای فرزند
مراحل اجرایی فرزندپذیری برای خانواده تقریبا به شرح زیر است که پس از انتخاب گزینهی مناسب، ممکن است سه تا شش ماه به طول بیانجامد. مراجعه به پرورشگاه و مراکز قانونی واگذاری کودکان و پر کردن فرم انتخاب فرزند، معرفی به مراکز خدمات بهزیستی، بازدید از محل سکونت، مصاحبهی حضوری با کمیتهی واگذاری، مشاورهی روان شناسی، مشاورهی مذهبی، معرفی به پزشکی قانونی برای آزمایشهای اعتیاد و الکل و سلامت جسمی و روانی، ارسال پرونده به مراجع قضایی از سوی بهزیستی برای صدور حکم امین موقت از سوی قاضی و در نهایت تحویل فرزند. [برای مراحل فرزندپذیری اینجا را بخوانید و برای جزییات بیشتر به مجموعهی هفت خوان فرزندخواندگی مراجعه کنید.]
قاضی حکم امین موقت برای والدین صادر میکند و صدور شناسنامه برای فرزندخوانده به نام پدر و مادر جدید منوط به گذشتن دو سال از آغاز سپردن کودک به بهزیستی و طی مراحل زیر است: سرکشی مستمر مددکاران بهزیستی در دوران سرپرستی آزمایشی، تشکیل مجدد پرونده، تأمین نظر قاضی دربارهی ضمانت مالی مطابق مادهی ۱۴ قانون (برای مثال بیمهی عمر یکی از والدین به نفع فرزندخوانده) و حکم سرپرستی دایم و ابلاغ حکم به ثبت احوال برای صدور شناسنامه.
به درخواست والدین میتواند مراحلی نظیر معاینه و چکاپ کامل فرزندخوانده پیش از ورود به خانه، تعیین سن دقیق توسط پزشکی قانونی، مشاورهی تکمیلی روانشناسی کودک، اخذ مدارک سلامت، صورتجلسهی مراجع قانونی در زمان یافتن کودک و کسب اطلاع از زندگی گذشتهی کودک نیز انجام شود.
لازم به یادآوری است که برخی از این مراحل، ممکن است برای کودکان با توجه به وضعیتشان از جمله بیسرپرست یا بدسرپرست بودن، سن یا سایر شرایط متفاوت باشد. برای مثال سرپرستی کودکانی که پدر و مادر مشخصی دارند و به دلایلی نظیر حبس و … امکان نگهداری از کودک را ندارند، تنها به صورت امین موقت امکانپذیر است و اغلب حکم سرپرستی دایم و شناسنامهی جدید به نام والدین متقاضی سرپرستی برای آنها صادر نمیشود. ]در مواردی که در حین سرپرستی موقت، شرایط کودک تغییر کند، قاضی حکم سرپرستی دایم را صادر میکند و شناسنامه برای کودک به نام والدین متقاضی صادر میشود و در صفحهی توضیحات نام والدین زیستی کودک نیز قید میشود.[
این کودکان بنا به قانون فقهی و حقوقی، از سرپرست خویش ارث نمیبرند به همین دلیل قانون مقرر شده است که والدین به نحوی امنیت مالی کودک در آینده را تضمین کنند. این امر با انتقال مالکیت بخشی از اموال در هنگام صدور شناسنامه، خرید بیمهی عمر به نفع کودک یا وصیت یک سوم اموال و طرق دیگری که قاضی تصمیم میگیرد، انجام میگیرد.
کودکان نوزاد و نوپا به خانوادههای دارای فرزند تعلق نمیگیرند و معمولا سرپرستی کودکان آسیب را به چنین خانوادههایی واگذار میکنند.
از جمله شروط قانونی، داشتن حداقل ۳۰ سال برای یکی از متقاضیان سرپرستی است. به نظر میرسد که این شرط هم با وجود مخالفت عدهای، شرط بجایی است. انجام این کار نیازمند پختگی و تجربهی زندگی است و پیشامدهای غیرمترقبهی فراوانی در انتظار کسانی است که چنین تصمیمی میگیرند و هر چند که سن و سال نمیتواند شرط تام و تمامی برای حصول این مطلوب باشد اما میتواند تا حدی از بروز خطرات احتمالی حاصل از ناپختگیها بکاهد.
بخش سوم: نکات روانشناسی و تجربیات شخصی
- هر چند که مشاورههای روانشناسی گوناگونی طی مراحل واگذاری فرزند صورت میگیرد اما به نظر میرسد که هنوز نکات ناگفتهی زیادی در این باره وجود دارد که میبایست توسط مشاوران بیان شود. در اینجا به برخی از این نکات اشاره خواهیم کرد با این توضیح که مطالب مطرح شده، اغلب معطوف به خانوادههایی است که دارای فرزند هستند.
- متأسفانه کودکان بیسرپرست و بدسرپرست، در همهی جوامع وجود دارند. در ایران به دلیل وجود پشتوانههای عاطفی قوی در میان اعضای اغلب خانوادهها و نیز باورهای عمیق دینی، این مشکل از بسیاری کشورهای دیگر کمتر است. بجاست که نهاد فرزندخواندگی به عنوان راهکاری اجتماعی تشویق و تبلیغ بیشتری شود تا بتوان تبعات منفی بیسرپرستی و بدسرپرستی کودکان را کاست. هنوز عدهای گمان میکنند فقط خانوادههایی که صاحب فرزند نمیشوند ناچار به چنین اقدامی هستند. [برای دلایل عدم تمایل خانوادهها به سرپرستی موقت کودکان بدسرپرست به مقالهی کودکان بدسرپرست؛ محروم از زندگی در خانواده مراجعه کنید. ]در حالی که در سالهای گذشته دولت و مجلس گامهای مثبتی برداشتند و اکنون امکان قانونی سرپرستی و نگهداری این کودکان در خانوادههای دارای فرزند نیز فراهم شده است.
- مددکاران محترم بهزیستی و مشاوران و مسئولان خدوم پرورشگاهها در عین راهنمایی برای انجام مراحل قانونی، اغلب سعی در بیان مشکلات و موانع این کار دارند و تجربیات سایر افراد در این باره را به مراجعهکنندگان منتقل میکنند. این سیاست بسیار نیکوست. حتی به نظر میرسد با توجه به جو روحی و روانی حاکم بر ذهن مراجعهکنندگان و غلبهی احساسات در شمار زیادی از آنها، مددکاران و مشاوران بایستی در بیان مشکلات و موانع، همت بیشتری نیز به خرج دهند.
- مددکاران و مسؤولان بهزیستی در واقع سرپرستان این کودکان در زمان اقامتشان در پرورشگاه هستند و حساسیتهایشان در امر واگذاری و تفحص در شرایط مالی و اخلاقی و خانوادگی متقاضیان سرپرستی کاملاً بجا و سزاوار است. مراحل مفصل اداری و قانونی و پزشکی این کار نیز ضروری به نظر میرسد و حتی به گمان ما بایستی دقیقتر هم بشود.
- این تصمیم به هیچ وجه تصمیمی یک طرفه نیست. تا زن و شوهر هر دو مشتاق این کار نباشند، نباید اقدام به چنین کاری کرد. حتی رضایت کفایت نمیکند بلکه باید اشتیاق وجود داشته باشد. این را هم باید دانست که عدم رضایت به انجام چنین کاری نشانهی خودخواهی افراد نیست کما این که اقدام به چنین کاری هم الزاماً نشانهی از خودگذشتگی افراد نیست. در این تصمیم، همسران بایستی کاملاً هماهنگ باشند و به ویژه بانوی خانه بایستی آمادگی لازم برای پذیرش این مسولیت سنگین را داشته باشد. به نظر ما مشورت و جلب رضایت بستگان نزدیک مانند پدر و مادر زوجین نیز لازم است.
- در خانوادههای دارای فرزند، بدون شک باید زمینهی پذیرش عضو جدید، در کودک یا کودکان خانواده وجود داشته باشد. اگر تدابیر لازم اتخاذ نشود، وجود آنها بزرگترین تهدید برای موفقیت این تصمیم است و اگر تدابیر لازم اتخاذ شود، وجود آنها بهترین فرصت برای موفقیت این تصمیم و انس و الفت سریع فرزندخوانده با فضای خانواده است. به نظر میرسد فرزندان در خانوادههای تکفرزندی بیش از خانوادههای دارای دو یا چند فرزند، در معرض تنشهای ناشی از ورود فرزندخوانده هستند.
- تمکن مالی یکی از شروط لازم برای سرپرستی فرزندخوانده است اما منظور از آن ثروتمند بودن نیست. به نظر میرسد همان طور که برای ازدواج و صاحب فرزند شدن، حداقلهای مالی لازم است، والدین متقاضی فرزندخوانده نیز بایستی تا حدی دارای تمکن مالی باشند و در غیر این صورت بهتر است ابتدا مقدمات مالی را فراهم نمایند.
- سن، جنسیت و ویژگیهای روحی فرزند یا فرزندان در خانوادههای دارای فرزند، مهمترین عامل تعیینکنندهی جنسیت و سن و سایر ویژگیهای گزینهی مناسب برای فرزندخواندگی در این خانوادههاست.
- بسیاری فکر میکنند که این کودکان در شرایط بدی نگهداری میشوند. کودکان در پرورشگاهها معمولا از شرایط غذایی مناسبی برخوردارند و شاید بهتر از متوسط کودکان در جامعه تغذیه شوند اما به دلیل زندگی جمعی، از لحاظ عاطفی با وجود توجهات ویژهای که صورت میگیرد، از شرایط مناسبی برخوردار نیستند. کودکان بدسرپرست اغلب در خانوادههای پرحاشیه و با تربیتهای نادرست پرورش یافتهاند که شرایط آنها را بغرنجتر میکند. حتی آنانی که از شیرخوارگی در پرورشگاه بودهاند، با توجه به محیط خاص آنجا، ممکن است بسیاری از هنجارهای رفتاری تربیت خانوادگی را نداشته باشند.
- بیشتر کودکان پرورشگاهی با کسی که از بیرون وارد آن محیط میشود، برخورد خوشایند و مهربانانهای دارند اما برخی از آنها گوشهگیری کرده و با غریبهها به راحتی ارتباط برقرار نمیکنند. این به معنای بداخلاقی این کودکان نیست بلکه اتفاقا کودکانی که آغوش گرم پدر و مادری مهربان را تجربه کردهاند و اکنون به هر دلیلی از آن محروماند، کمتر به سراغ اشخاص غریبه میروند.
- اغلب افراد به دنبال پیدا کردن کودکی به قول معروف بی دردسر و آرام و دلنشین و سالم هستند. هر چند که داشتن چنین دیدگاهی طبیعی است و ایرادی بر آنان نیست اما کمال فضیلت از آن کسانی است که کودکی آسیبدیده را که جسم یا روحش دستخوش صدماتی شده و یا با توجه به روحیاتش، در محیطهای پرورشگاهی در آینده به شدت آسیب خواهد دید، شناسایی کرده و به فرزندی بپذیرند. در تمامی مراحل انجام این کار، با خود بیاندیشند که قصدشان بر آوردن نیازها و برطرف کردن مشکلات روحی و روانی کودکی بیپناه بوده است و این کار را نه برای منفعت خودشان بلکه برای منفعت کودک و جلوگیری از آسیب وی انجام میدهند. قصدشان برداشتن سنگ زمین ماندهای باشد و نه عافیتطلبی شخصی. لذا در مواجهه با برخی عادات و اخلاقیات فرزندخواندهشان، صبوری لازم را به خرج دهند و بعد از مدتی مستأصل نشوند.
- مشاهدهی گزینههای مختلف و انتخاب گزینهی مناسب هر چند که مطلوب است اما گاهی سبب دشواری انتخاب و افزایش تردید میشود و شاید مانع دلبستگی به فرزند انتخاب شده در آینده گردد. پیشنهاد میکنیم خانوادهها ابتدا ملاکها و اولویتهای خود را فارغ از گزینههای موجود، تعیین کرده و سپس به سراغ انتخاب گزینهها بروند و به این نکته توجه داشته باشند که با نگاه آرمانی به سراغ گزینهها نروند، زیرا ممکن است هیچ گاه گزینهای را که کاملا با معیارهایشان مطابق است، نیابند.
- در طول یک سال و اندی که قانون به خانوادههای دارای فرزند نیز اجازهی سرپرستی فرزندخوانده را داده، شماری از خانوادهها دست به این کار زدهاند اما با شگفتی شاهدیم که بسیاری از آنان پس از چند ماه، دوباره کودک را به پرورشگاه برگرداندهاند و بسیاری دیگر از روی ناچاری و به اجبار، این کودکان را در خانه تحمل میکنند. به حدی که در مراجعه به مددکاران، تعدادی از خانوادههای ناموفق در ادامهی سرپرستی فرزندخوانده طی هماهنگیهای لازم به ما معرفی شدند اما مورد موفقی که بتواند راهنمای ما در این کار باشد، سراغ نداشتند.
- از آنجا که برگرداندن دوبارهی کودک به پرورشگاه و تجربهی دوبارهی حس بیاعتمادی به نهاد خانواده و محرومیت از آن، ضربهی سهمگینی بر روح و روان کودک وارد می کند، لازم است که چنین اقدامی با تفکر فراوان و بهرهگیری از مشاورههای متعدد صورت گیرد. به ویژه آن که تجربهی سرپرستی کودک از سوی خانوادههای دارای فرزند – حتی خانوادههایی که فرزند قبلیشان را نیز فرزند زیستیشان نیست ـ نشان داده که اغلب این قبیل خانوادهها قادر به ادامهی این کار نیستند و پس از مدتی ناچار به بازگرداندن کودک میشوند و نتیجه آن که نه تنها کمکی به کودک نمیکنند بلکه صدمات روحی او را نیز مضاعف مینمایند.
- به نظر میرسد خانوادههای فاقد فرزند معمولا در پیشبرد فرآیند فرزندخواندگی موفقتر هستند زیرا عمدتاً به خاطر نیاز عاطفی خودشان دست به این کار میزنند و لذا سختیهای آن را راحتتر تحمل میکنند اما خانوادههای دارای فرزند، به ویژه در ماههای نخست، در برابر سختیهای این کار، صبر کمتری به خرج میدهند. ارتباط میان فرزندان در این خانوادهها معمولا پرتنش است و پس از مدتی حس رقابت و حسادت میان فرزندان زیستی این خانوادهها و فرزندخوانده به مرحلهی غیرقابلکنترلی میرسد.
- ماههای اول پس از ورود فرزندخوانده به خانه با تنشها و اضطرابها و مشکلات خاصی همراه است که رفع و دفع آنها تدابیر ویژهای را طلب میکند. افزایش تعداد فرزندان، درگیریهای ذهنی و مشغلههای عملی والدین را به صورت تصاعدی افزایش میدهد. اما باید سعی کرد که به آرامی این فضای متفاوت را از میان برد و پس از مدتی با فرزندخوانده همان تعاملی را داشت که با فرزندان زیستی خویش داریم. نگاه ترحّمآمیز برای آنها فاجعهی روانی به بار میآورد. این کودکان دیگر فرزندان ما خواهند بود. باید مانند آنها تشویق شوند، مانند آنها تنبیه شوند، مانند آنها وظایفی بر عهده گیرند و مانند آنها به عنوان عضو خانواده در تعاملات خانه مشارکت کنند؛ درست همانند دیگر فرزندان خانواده، نه بیشتر و نه کمتر.
- برخی از این کودکان – همانند حسین آقای ما – زندگی گذشته و پدر و مادر قبلی و چهره و اخلاق آنها را کاملاً به یاد دارند و در سنی هستند که میفهمند فرزندخواندهاند. میفهمند که چرا قبلا در خانهای بودند و چرا به پرورشگاه برده شدند و چرا اکنون در خانهی جدیدی هستند. ولی برخی دیگر از این کودکان در سنی واگذار میشوند که زندگی گذشتهی خود را به خاطر ندارند. دربارهی این دسته کودکان، توصیه میشود یا قبل از رسیدن به سن بلوغ و یا پس از پایان سن بلوغ این موضوع به آنها گفته شود و از آنجا که در سنین بلوغ به واسطهی ارتباطات اجتماعی بیشتر، امکان شنیدن این موضوع از سوی اقوام و آشنایان وجود دارد، توصیهی روانشناسان این است که پیش از رسیدن به سن بلوغ و التهابهای ویژهی این دوره از زندگی، این مسأله با تدابیر خاصی از سوی والدین به فرزندخواندهها گفته شود و در عین حال، به آنها بابت پیوند قلبی و عاطفی والدین و خویشاوندان، اطمینان لازم داده شود.