خیلی از شما عزیزای دلم راجع به آماده کردن خودمون قبل اومدن فسقلی پرسیده بودید. راستش پیدا کردن نقاط ضعف خیلی وقتها تنهایی امکان نداره و ما احتیاج به مشاور یا روانشناس و حتی روانپزشک داریم. به غیر از اون تا جایی که میتونستیم اطلاعات جمع میکردیم. هر کاری با آگاهی درستتر و بهتر انجام میشه. ما میدونستیم که قراره یه تغییر بزرگ تو زندگیمون اتفاق بیافته و این تغییر تو کوچیکترین جاها مثل اینکه میدونستم تا مدتها نباید ناخن بلند داشته باشم چون موقع بازی و رسیدگی به کارهای فسقلی ممکنه پوست لطیفش زخمی بشه تا ساعت خواب و رفتوآمد و نوع تفریحاتمون که قراره عوض بشه. مثلا ما خیلی اهل موزه رفتن هستیم و قبل فسقلی خیلی موزهگردی کردیم؛ از اونطرف با اینکه میدونستیم تا چند سال سفر رفتن غیرممکن و سخت میشه ولی نتونستیم مسافرت کنیم چون تمام وقت و هزینه رو گذاشته بودیم برای کلاسهامون و خودِ فرفری. وقتی خودمون رو برای اومدنِ فسقلیهامون آماده کرده باشیم دیگه مثل یه مهمونناخوانده باهاشون رفتار نمیکنیم. از یه طرف از اینکه وسط پذیراییمون نشسته داریم حرص میخوریم و هی منتظر رفتنش هستیم و از طرف دیگه با لبخند هی بهش سرویس میدیم و ازش پذیرایی میکنیم. وقتی با آمادگی این کار رو انجام بدیم دیگه فسقلیهامون رو مانع پیشرفت و خوشیهامون نمیبینیم. البته مسلمه که خیلیوقتها اتفاقهایی میافته که ما اصلا خودمون رو براش آماده نکرده بودیم یا فکر میکردیم آماده هستیم و اوضاع تحت کنترلمونه ولی در عمل هاجوواج موندیم که حالا باید چکار کنیم.خیلی وقتها کم آوردیم و یواشکی گریه کردم ولی بعدش یه خندهاش همهچیز رو از یادمون برده. و یه چیز عالی این که اطرافیان هم خیلی همراه بودند مثلا ساعت مهمونیهاشون رو تغییر دادند یا اگه سیگاری بودند جای دیگهای میرفتند برای سیگار کشیدن و… البته خیلی وقتها رفتار و طرز برخورد بعضیها ما رو معذب کرده ولی اونزمان فقط به فرفری فکر کردیم و اینکه چی براش بهتره.
یه چیز خیلیخیلی مهم این که ما بعد از اومدن فسقلی یاد گرفتیم که کمتر جدی باشیم و بیشتر مهربون و خندان باشیم و فرفری اینجوری هم شادتر شد و هم بیشتر با ما همکاری کرد.